اعتراف10(زنده ایم)
شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۸۷، ۰۱:۵۵ ق.ظ
بسم الله
هستیم و می چرخیم. حرف هم برای گفتن بسیار... . اما وقت برای نشستن و دو کلام حرف حساب گفتن همیشه کم است. این روزها که دهه فجر است -از بس اسمش را شنیده ام خسته شده ام- حسابی سر خودمان را گرم کرده ایم و کم تر وقت می کنیم اعتراف کنیم.
یکی از دوستان کار جدیدی راه انداخته است که شایسته تبلیغ است. تخیلات گروهی بهمن 1357 نام وبلاگی گروهی است که در آن هر نویسنده یک شخصیت بهمن 57 را دارد و خاطرات آن سال ها را به صورت کاملا تخیلی بازسازی می کند. من هم این روزها بیش تر در آن جا هستم و خاطراتم(!!) را می نویسم. تا ببینیم چه شود!
گهگداری هم اینجا سر می زنم، تا آخر دهه فجر!
فعلا یا علی
اعتراف امروز:از خودم خسته شده ام. از دروغ گفتن...از... بیخیال!
هستیم و می چرخیم. حرف هم برای گفتن بسیار... . اما وقت برای نشستن و دو کلام حرف حساب گفتن همیشه کم است. این روزها که دهه فجر است -از بس اسمش را شنیده ام خسته شده ام- حسابی سر خودمان را گرم کرده ایم و کم تر وقت می کنیم اعتراف کنیم.
یکی از دوستان کار جدیدی راه انداخته است که شایسته تبلیغ است. تخیلات گروهی بهمن 1357 نام وبلاگی گروهی است که در آن هر نویسنده یک شخصیت بهمن 57 را دارد و خاطرات آن سال ها را به صورت کاملا تخیلی بازسازی می کند. من هم این روزها بیش تر در آن جا هستم و خاطراتم(!!) را می نویسم. تا ببینیم چه شود!
گهگداری هم اینجا سر می زنم، تا آخر دهه فجر!
فعلا یا علی
اعتراف امروز:از خودم خسته شده ام. از دروغ گفتن...از... بیخیال!
۸۷/۱۱/۱۲