اعتراف22(من خوبم!)
بسم الله
آقا! دوستان انتظار دارند اینجا چه اعترافاتی بشنوند که شاکی هستند تو چت شده است و تو قرار بود اعتراف کنی؟ مثلا انتظار دارید من واقعیت تصادف دیروز را بگویم؟ صد سال سیاه! یا انتظار دارید اعتراف کنم که بعد از یک ماه از ارسال تحقیق کپی شده از اینترنت به ایمیل استاد، امروز به من ایمیل زده و با کلی شکایت، گفته که فهمیده ام که از اینترنت کپی کرده ای و این کارت توهین به درس و کلاس است؟ عمرا!
دیگر چه می خواهید بشنوید؟ شنیدید که من مُردم، زنده شدم، بالا رفتم، پایین آمدم. گیر ندهید دیگر! بگذارید به حال خودمان باشیم!
[حفظ خونسردی و صاف کردن صدا]
امروز یک روز کاملا عادی بود. از همان روزهایی که با دیروز و پریروز و پس پریروزم هیچ فرقی نداشت. نمی دانم چه شده، اما بعد از یک دوره آرامش، موج اتفاقات نسبتا بد پشت سر هم است که دارد می آید و این حمام آفتاب ما را در ساحل به هم ریخته است. ما هم که موج بازی بلد نیستیم. غرق می شویم.
امروز حرفی برای گفتن ندارم. شاید کلا هم حرفی برای گفتن نداشتم. زاده شده ام فقط برای چرت و پرت گویی؛ شاید!
اعتراف امروز:شب ها که می خوابم، آرام نیستم. روزها از ثانیه ها عقبم. مثل سگ دارم کار می کنم. زندگی برایم مثل زهر شده است. حوصله دیدن دو پا را ندارم. دیگر می خواهید چه بشنوید؟ خبر مرگ من را؟
*نکته1:این پست را خیلی جدی نگیرید.
نکته2:اگر هم جدی گرفتید، برای خودتان گرفتید. من حالم خوب خوب است.
*نکته3:زندگی سیبی است. گاز باید زد با درختش...