اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۸۷، ۱۰:۳۶ ب.ظ

۴

اعتراف23(23سال پیش، چنین روزی)

دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۸۷، ۱۰:۳۶ ب.ظ

بسم الله

23 سال پیش،
ساعت 22:36،
شب شهادت امام حسن مجتبی(ع)،
از او خداحافظی کردم  و آمدم.

نامم شد حسن. از آن به بعد مادرم شب های 28 صفر قیمه می پزد و پخش می کند در محل. قیمه حسنی.

از این که نامم حسن است، سرم را پایین می اندازم. هنوز بوی سیب خوشبوی پیامبر(ص) را حس نکرده ام. او از من انتظار دارد، اما من...!

اعتراف امروز:گاهی یادم می رود برای چه به این دنیا آمده ام. جمله آخر خدا را که گفت: می فرستمت که نماینده ام باشی بر روی زمین، فراموش می کنم...انسان فراموش کار است.

*نکته1:تولدم با تاریخ قمری را کم تر به رسمیت شناخته ام. گرچه دوستش دارم.
*نکته2:شهادت امام حسن(ع) و رحلت پیامبر خوب اسلام(ص) تسلیت.
*نکته3:لطفا تبریک نگویید. تبریک ها را بگذارید برای 11 آبان ها.
*نکته4: 23 سال گذشت...هویجوری...!

۸۷/۱۲/۰۵
حسن میثمی

نظرات  (۴)

۰۶ اسفند ۸۷ ، ۱۹:۳۰ یه بنده ی خدا
چقدر زیباست این همزمانی.چرا میگید تبریک نگیم؟چه چیزی زیباتر از اینکه تولد انسان با نام کریم اهل بیت پیوند بخوره؟از خدا میخوام به حق سبط غریب پیامبر کمکتون کنه که متخلق بشید به اخلاق حسنه ی اون حضرت.آمین
حسن.
۰۷ اسفند ۸۷ ، ۰۹:۰۶ نیره غدیری
خوش به حالت که به دنیا اومدنت توی یه روز خاص بوده
خوش به حالت که اسمت رو با خودت اوردی
نمیدونی چقدر خوبه!!!
سلام حسن
حسن تو را نمی دانم من توی روز تولدم احساس حماقت می کنم و احساس شرمندگی
خوب باشی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی