اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۸۷، ۱۱:۴۱ ب.ظ

۳

اعتراف25(جنازه)

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۸۷، ۱۱:۴۱ ب.ظ

بسم الله

فقط می نویسم:

5:30 بیدار باش

8:30 اتمام کار وبلاگ نیوز و حرکت به سوی همشهری برای تکمیل و تحویل ویژه نوروز

12:30 تحویل ویژه همشهری و حرکت به سمت آستان مقدس حضرت صالح(ع) برای تکمیل ویژه نوروز/ ناتمام

13:15 ترک دفتر نشریه صالح و حرکت به سمت جام جم

19:30 اتمام نصفه و نیمه کار و حرکت به سمت منزل
>تبصره: در اتوبوس عین معتادها دائم کله ام می خورد به شیشه. مردی که کنارم نشسته بود صدایش درآمد:«آقا خوب درست بشین!» به خودم که آمدم دیدم کله ام روی شانه اش است! بنده خدا!

20:35 منزل! جنازه

اتفاقات دیگری هم در حاشیه وبلاگ نیوزیمان رخ داد که به مصلحت منتشر نمی کنیم. (+)

اعتراف امروز: من اوسکولم!

رونوشت: به مرضیه خواجه محمود برای دلخوری هایش
زیرنوشت: خودم!
پانوشت: فردا قرار است برویم یک جای خوب. اگر رفتنی شدیم همان فردا می گویم کجا!
دست نوشت: فردا کلاس را می پیچانیم. بیتر! خراب شود آن خراب شده!

۸۷/۱۲/۱۸
حسن میثمی

نظرات  (۳)

۱۹ اسفند ۸۷ ، ۱۲:۴۴ نیره غدیری
حسن جان خودتی برادر؟
قبلنا با کلاس تر مینوشتی و حرف میزدی.
واقعاکه! با این وبلاگت! دو تا آیکن نگران یا عصبانی هم نمیشه واست گذاشت!
یک خواهر نگران
۱۹ اسفند ۸۷ ، ۲۳:۱۵ یه بنده ی خدا
دارید میرید جنوب؟اگه آره که خوشبحالتون.دل ما رو هم ببرید.ما رو شهدا نمیطلبند.لابد به خاطر نقد های تندمان است.اگر رفتید شکوه ی جاماندگان را به شهدا ابلاغ کنید.
D: لذت بردیـــــــــــــــــــــــــــم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی