اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۸۸، ۱۰:۱۲ ب.ظ

سفرنامه1(از بلاگ تا پلاک)

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۸۸، ۱۰:۱۲ ب.ظ

بسم الله

روز اول / پنج شنبه 22 اسفندماه 1387

منتظر ماندن در ایستگاه متروی امام خمینی(ره) از ساعت 13:25 تا 13:40 برای رسیدن محسن فتاحی بی فایده بود. از آن جایی هم که تالای محترم داخل تونل های مترو آنتن نمی دهد، نتوانستیم رفیق حجیممان را پیگیر شویم و تنهایی راهی حرم مطهر شدیم؛ گرچه بعدا فهمیدم تقریبا یک ربع دوشادوش یکدیگر ایستاده بودیم و ندیده بودیم همدیگر را!

قرارمان ساعت 14 بود. متروی حرم مطهر. فاصله امام تا امام حدود 30 دقیقه بود. البته با مترو. تقریبا سر وقت به قرار رسیدیم. اما تا رسیدن اتوبوس 2ساعت انتظار کشیدیم. انتظاری که محسن را خسته کرد، اما من را نه!

نماز مغرب و عشا را قم خواندیم و حرکت کردیم. شب را در اتوبوس خوابیدیم. خیلی سخت! اما سخت نگذشت.

انصراف محسن و سیدباقر از اردو در قم هم قابل هضم بود. دل درد داشت اولش یک کم. اما خوب! انسان فراموشکار است دیگر. خودش را با شرایط وفق می دهد. عادت می کند. چه می دانم! از این کوفت و زهرمارها که می گویند!

تنهایی را در این اردو از طرفی دوست داشتم. علیرضا شاطری شد همسفرم. سخت نگذشت.

مرتبط:
گزارش تصویری اردو / وبلاگ نیوز (+)

۸۸/۰۱/۱۲

نظرات  (۱۰)

۱۳ فروردين ۸۸ ، ۰۴:۱۳ سید محمد باقر موسوی
حرفی ندارم !
خصوصی
سلام
دوست دارم ببینم چگونه از او می‌نویسی!
۱۳ فروردين ۸۸ ، ۱۳:۱۹ یه بنده ی خدا
سلام.ببخشید که اینجا چیز نامربوطی مینویسم.اما میخوام مطمئن بشم که میخونید.تو وبلاگ "چرک نوشته های یک بچه آخوند"،در پست جدیدشون کسی به نام "علی مجاهد" نظر داده.میخواستم ازتون بپرسم این آدم رو میشناسید؟
سلام
بله. می شناسمشون
چطور؟
فکر کنم ننگ این حرکت تا آخر عمر در کارنامه من ثبت شود ...
محسن جان شما خیلی ننگ ها رو تا آخر مر باید یدک بکشی
:D
۱۳ فروردين ۸۸ ، ۲۲:۴۶ یه بنده ی خدا
هیچی .من فقط میخواستم با اطلاعات بیشتر،بدونم ایشون کسی هستند که میشناسم یا نه.البته تو فرند فید پیداشون کردم.ظاهرا جوانتر از کسی هستند که میشناسم.البته اگه عکس ، مال خودشون باشه.
بله. ایشون جوان هستند و همانی هستند که در فرندفید هستند. شما هم در فرندفید هستید؟ با چه آیدییی؟!
۱۴ فروردين ۸۸ ، ۱۲:۴۶ یه بنده ی خدا
نه.من اونجا نیستم.اما اونجا زیاد گشت و گذار میکنم!منتظر آپ های بعدی اعترافات درباره ی جنوب هستم.خیلی روان و متفاوت مینویسید.در پناه حق
حسن جان راستی این رفیقای تو بودند انصراف دادند واسه من یه سوال شده بود این بنده خدا ها کوشن - حسن جان تو کامنت های وب اصلیت جوابمو بده فقط شما موندی راستی اگر راین رفیقات هم اهل علم و سخن و حالند دعوتشون کن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی