اعتراف38(پی.پی و سیاست!)
سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۸۸، ۰۸:۵۵ ق.ظ
بسم الله
در مذمت سیاسی دیدن هر کلمه ای و اتفاقی در این روز ها
[در مجلس خواستگاری]
برادر خردسال عروس خانم: مامااااان! من پی.پی دارم!
مادر آقا داماد: ببخشید خانم! پسرتون چی گفتن؟ منظورشون از پی.پی چی بود؟
مادر عروس خانم: ای بابا! فندق من خیلی کنایه ای حرف می زنه! منظورش اینه که از دست دولت کودتا خسته شده ام و می خواهم ساعت 9 هر شب هر چه وسیله برقی دارم بزنم به پریز و بروم بالای پشت بام شعار بدهم.
مادر آقا داماد: سیاستمدارند پسرتان پس! چه معنای گسترده ای داشت این پی.پی!
مادر عروس خانم: بله! کلاس ما خیلی بالاست.
اعتراف امروز: حالم به هم می خورد از این سیاسی بینی. لطفا دوستان زین پس این گونه من را نبینند. من منم! نه دیدگاه سیاسی ام! عوق!
۸۸/۰۴/۳۰