اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۸۸، ۰۸:۰۲ ب.ظ

۶

اعتراف43(شاید این جمعه...)

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۸۸، ۰۸:۰۲ ب.ظ
بسم الله

دل مستمندم ای جان، به لبت نیاز دارد...

اعتراف امروز: منتظریم؛ مثلا! معنای انتظار را هم عوض کرده ایم در این دوران! لعنت بر ما!

۸۸/۰۵/۰۹
حسن میثمی

نظرات  (۶)

خودت بخواه که این انتظار سر برسد ...
.......
۱۰ مرداد ۸۸ ، ۰۲:۰۶ سید محمد باقر موسوی
سلام حسنم
به دلت صابون نزن خبری نیست حالا حالا ها !
یا علی
سلام...
پیر شد در انتظار تو دلم ؛چرا نیامدی؟؟
غم چو کوه قد کشیده در برابرم ؛چرا نیامدی؟؟
ای حضور سبز ای طلوع صبح زندگی
صبر من شکست و تیره شد دلم؛چرا نیامدی؟؟
با اجازه لینکتون کردم...
نشستیم سر جامون و فقط صدا می زنیم آب ... آب
دریغ از یه کوچولو حرکت. هر روز هم این صدا زدن رو خوشگل ترش می کنیم.
موفق !
گمان کنم که زمانش رسیده برگردی
به ساحت شب قدر ای سپیده برگردی
مزار حضرت مهتاب را نشان بدهی
به شهر سبز ترین آفریده برگردی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی