اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۸۸، ۱۱:۲۸ ب.ظ

۳

اعتراف56(دل ریش ریش شده ی داغون!)

يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۸۸، ۱۱:۲۸ ب.ظ

بسم الله

موقعیت زمانی: آخرین دقایق رسمی روز یکشنبه 15 آذرماه 1388...بعد از تقریبا 4 روز تعطیلی و علافی

موقعیت مکانی: در اتاق

موقعیت جوی: بارش شدید باران؛ سردی هوا؛ خودکشی پکیج برای انتقال آب گرم به رادیاتور و گرم کردن اتاق

موقعیت جسمی: ای بابا! وارد حریم خصوصی که نمی شویم!

موقعیت روحی: حدس بزنید خودتان دیگر. روز آخر تعطیل باشد، باران ببارد، چهارشنبه اش امتحان میان ترم اقتصاد سنجی داشته باشی و قبل از تعطیلات به خودت قول داده باشی کلی بشینی بخوانی و کلمه ای هم از پیش نبرده باشی!

موقعیت مغزی: کلا تعطیل!

موقعیت اندیشه ای: احساس پوچی و بسیار آماده برای بلعیدن چندین قرص برنج!

اعتراف امروز: مرده شور هر چی تعطیلی را ببرند! کلا قول و قرار و اینها به ما نیامده. به خودم می گویم فوقش این ترم هم کله می کنم دیگر. به درک!

۸۸/۰۹/۱۵
حسن میثمی

نظرات  (۳)

۱۶ آذر ۸۸ ، ۱۱:۳۶ نیره غدیری
داداشم... ما به تو امید ها داشتیم و داریم . بجمب
1. موقعیت عاطفی ات رو توضیح ندادی حسن جااااااااااااان :دی صدای باران
2. بازم مثل همیشه حسن برنده می شه. دست دست (با زیرصدای جواد یساری)
3. بیا اینجا بهت می گم.( لبخند شیطانی)
دقیقاً تجربه این حس رو داشتم.خیلی بده.خیلی.ولی با تفاوت موقعیت جوی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی