اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۱، ۰۴:۵۴ ب.ظ

۵

چرا دیگر کوچه‌هایمان را چراغانی نمی‌کنیم؟

چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۱، ۰۴:۵۴ ب.ظ

بسم الله


بچه‌تر که بودیم، نزدیک دهه فجر که می‌شد، بالا و پایین می‌پریدیم که هم مدرسه را تزئین کنیم، هم کوچه‌های خانه را چراغانی.

کلی ذوق داشتیم و احساس می‌کردیم داریم شاخ ِ غول می‌شکنیم.

الآن که فکر می‌کنم، می‌بینم واقعا داشتیم شاخ ِ غول می‌‎شکستیم!

اما حالا یک سئوال است که ذهن‌ها را می‌پیچاند: چرا دیگر کسی خودش، خانه‌اش را برای سالگرد پیروزی انقلاب چراغانی نمی‌کند؟

***

نمی‌توانیم بگوییم مردم دیگر حال ِ این‌کارها را ندارند. این‌ها همان مردمی هستند که نیمه شعبان خودشان، شهر خودشان را آذین می‌بندند.

نمی‌توانیم هم بگوییم مردم از انقلاب خسته شده‌اند. اگر این‌طور بود که راهپیمایی 22بهمن هم سال به سال کمرنگ‌تر می‌شد.

اما می‌توانیم یک نتیجه منطقی بگیریم. آن‌هم این است که ما انقلاب را دولتی کردیم. نه این‌که اتفاق بدی باشد، اما نتیجه‎‌اش همین است که می‌بینید.

دولتی کردن انقلاب یعنی این‌که در روز راهپیمایی 22بهمن، سرتاسر خیابان انقلاب هر نهاد و سازمانی یک غرفه سرپا کرده باشد؛ حتی اگر مردم به‌خاطر این غرفه‌ها به راهپیمایی نیایند.

ما تجربه یک راهپیمایی دلچسب را داریم. در 9 دی 88. روزی که نه غرفه‌ای در خیابان بود، نه شورای هماهنگی تبلیغات فراخوانی داد. روزی که خود ِ مردم آمدند.

ما تجربه شادی ِ مردمی ِ نیمه شعبان را داریم. شادی که هیچ نهادی در ایجاد کردن آن دخیل نیست.

واقعا به نحو دیگری نمی‌توان جشن سالگرد انقلاب را برگزار کرد؟


پی‌نوشت: بعد از این همه ننوشتن، وبلاگ نوشتن واقعا سخت بود. دلم خیلی برای وبلاگ‌نویسی تنگ شده است. می‌خواهم بیش‌تر بنویسم.

۹۱/۱۱/۱۱

نظرات  (۵)

۱۱ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۳۸ سیده طاهره موسوی
دست روی نکته خیلی جالبی گذاشتین؛ به خیلی نکات اشاره کردید اما اگر بخوایم بیشتر بازش کنیم باید بپرسیم چی شد که جشن انقلاب دولتی شد؟! کیا باعث گرایش این جشن مردمی به دولتی شدنش شدن؟!
امیدوارم وبلاگ نویسی رو رها نکنید و ادامه بدید
در آخر باید اضافه کنم:
بلاگ خوبی داری، به بلاگ ما هم یه سری بزن ;)
به به اقا میثمی عزیز قدم رنجه فرمودید به وبلاگ خودتون !!!!!!!!!

سلام

شما با جناب محمدمیثم میثمی نسبتی دارید؟!

پاسخ:
سلام
متأسفانه افتخار آشنایی با چنین بزرگواری را ندارم
۱۵ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۱۱ حسنا حیدری
احسنت.البته من نظرم اینه که الان هم بچه ها به همون مقدار که ما ذوق داشتیم دارن اما آدما که بزرگتر میشن دغدغه هاشونم بزرگتر میشه ما چون بچه مدرسه ای نداریم حس نمیکنیم الان تو مدارس خیلی پیشرفته تر از ما کار میکنن.میدونین ما تو خونه هامون حتی محرمم جا ننداختیم چه برسه انقلاب اسلامی رو.باید فرهنگ سازی بشه.ما فریاد میزنیم کیه گوش بده؟؟؟؟باید خونه هامون تو هر مراسمی بوی اون مراسمو و روزهارو بده اما...
فاین تذهبون؟
پاسخ:
سلام. بعید می‌دونم توی مدارس مانند زمان ما این اتفاق‌ها بیفته. حتی تو مدارس هم دیگه بچه‌ها دخالتی تو تزئینات ندارن و مسئولیت به عهده معلم پرورشی هست.
از مسخره بودن انقلاب دولتی که بگذریم , میرسیم به حضور غیاب بعضی ارگان های دولتی برای راهپیمایی
9 دی 88 رو فراموش نکردم مثل ادمایی که اون سال کشته شدن , ادمایی که توی زندان خورد شدن ,پدر مادرایی که داغ دار شدن و همکلاسیایی که اخراج شدن از دانشگاه ... و البته قاضی ناجی اون موقع و ادم بده ی این روزا رو هم فراموش نکردم.
اقا میثم عزیز این روزا رو هم به خاط می سپرم و بسپر . روزایی که خفقان گلوی اونایی که حرفی دارنو  فشار میده و تورم و جیب خالی گلوی مابقی مردمو. روزایی که باید برای تک تک هزار تومنیام برنامه بریزم و تو از چراغونی خونم برای جشن باعث بانی اوضاع حرف میزنی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی