اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

آخرین مطالب

بسم الله

چند روز است که پورت‌های PPTP و L2TP که در VPNها استفاده می‌شدند و کاربردشان شده بود دور زدن فیلترینگ، بسته شده‌اند.

به طبع آن و به دلیلی که نمی‌دانم، در برخی از ISPها هم پورت SSL دارای اختلال است که بر خلاف محدود شدن VPNها، این یکی اعلام نشده بود.

خلاصه ماجرا این‌که چند روزی است برای چک کردن ایمیل‌هایم دچار مشکلم. نیاز روزانه باعث شد به سرویس‌های وطنی سری بزنم. البته کمی کنجکاوی هم چاشنی‌اش بود.

الآن یکی دو روز است جست‌وجوهایم را در موتور جست‌وجوی «سلام» (از دیگر کارهای شرکت بیان که همین سرویس «بلاگ» را راه‌اندازی کرده است) انجام می‌دهم. به‌هیچ وجه به پای «گوگل» نمی‌رسد. اما قطعا از «یاهو» بهتر است.

سلام

ایمیل‌هایم را هم به وسیله «چاپار» می‌فرستم. در کار کردن با آن هم مشکل خاصی نداشتم. البته چند روزی‌است که UI آن هم عوض شده است و خودش را شبیه GMail کرده است.

در کاستی‌‎های سرویس‌های وطنی شکی نیست. اما اگر چند مشکل در آن‌ها حل شود، واقعا علاقه‌ای به استفاده از گوگل و محصولاتش ندارم:

1. در سرویس ایمیل باید «حریم خصوصی» و سیاست‌های آن مشخص شود. این‌که کجا یک سرویس‌دهنده محتوای ایمیل من را تسلیم مقامات قضایی می‌کند خیلی مهم است. مثلا گوگل اعلام کرده است که اگر FBI، دادگاه‌های فدرال و دستگاه‌های امنیتی لب تَر کنند، اطلاعات کاربر را به آن‌ها خواهد داد. این قانون در ایران در حوزه سرویس بلاگ‌ها و تا حدودی شبکه‌های اجتماعی مشخص است. اما این‌جا مبهم مبهم است. «چاپار»، «میهن میل» و «هد» (از دیگر محصولات بیان که هنوز رونمایی نشده است) باید این موارد را شفاف کنند.

2. من نتوانستم در چاپار امکان اتصال به اکانت جیمیلم را پیدا کنم. به هر حال من نیاز به دریافت ایمیل‌های این اکانت دارم. باید این مشکلات هم برطرف شود.


شما هم امتحان کنید. ضرر ندارد. ما که سوار شده‌های «پیکان» و «پراید» وطنی هستیم، استفاده از این سرویس‌ها نباید برایمان کسر شأن باشد :)


- کاش یک شبکه اجتماعی درست و درمان هم داشتیم. کاش

۲ نظر ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۲۸
حسن میثمی

بسم الله

این‌که کار ِ رئیس جمهوری در مراسم بزرگداشت «هوگو چاوز» شرعی بوده یا نه، ربطی به من و تو ندارد. کمی بجوییم، ملتفت می‌شویم کارش غیر شرعی نبوده است. من هم به این موضوع کاری ندارم.

اما خواهشا وقتی کسی اشتباهی می‌کند، این اشتباه را بپذیر. نه این‌که برای توجیه کار، بیاییم کله‌ی «البرادعی» را بچسبانیم به سر ِ مادر هوگو و بگوییم دکتر البرادعی را دلداری داده است، نه مادر ِ هوگو.

یا مثلا بگوییم شرایط این‌طور ایجاب می‌کرده است که دکتر دستی هم به شانه مادر ِ هوگو بزند.

یا بر فرض ببافیم که دکتر مجبور به این‌کار شده است.


دوست ِ عزیز ِ من! اشتباه را بپذیر. توجیه نکن. حتی اگر هواخواه و هوادار و وام‌دار رئیس جمهورت هستی.

آن توجیه کردن، صد گام بدتر از خود ِ آن اشتباه است. قرار نیست کسی دکتر را برای این اشتباه اعدام کند. این تقدیر خداست که هر که را بخواهد عزیز می‌کند و هر که را نخواهد، به ذلت می‌کشاند.

دکتر دارد در مسیری گام برمی‌دارد که تنها خود ِ خدا باید به او رحم کند ولاغیر.

همین!


 - بعضی اوقات درباره بعضی موضوعات باید سکوت کرد. کار من هم این‌روزها شده سکوت. سکوت. سکوت. حرفی برای گفتن نیست فی‌الواقع. انگار همان سکوت بهتر است در این جمعه بازار «عمارها» و «افسران جنگ نرم». ما بی‌بصیرت‌ها همان سکوت کنیم بهتر است.

۱ نظر ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۳۲
حسن میثمی

بسم الله

وقتی زمستانی در کار نباشد، دیگر هوای لطیف بهار هم برایت ضمختی می‌کند.

حکایت این روزهای ماست. انگار هوای ِ بارانی ِ دو نفره‌ی این روزها، میهمان ناخوانده است.

هوا بهاری شده، اما دل‌هایمان زمستان ندیده که دلش بهار بخواهد...


دیگر زمستانی نمانده که بخواهیم آن را سر کنیم. خدایا! خودت رحم کن به ما!

۴ نظر ۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۲۳
حسن میثمی

بسم الله


از شب گذشته، یعنی 29 بهمن، پخش سریال «وضعیت سفید» ساعت 23 از شبکه تماشا شروع شد. نمی‌دانم در این قحطی محتوای تلویزیون و شرایط تحریم اقتصادی، آیا پخش این سریال یک تصمیم هوشمندانه بوده است یا نه. اما هر چه هست، تصمیم خوبی است.


«وضعیت سفید» را موقع پخش از شبکه سوم ندیدم، اما این‌قدر تعریفش را شنیده بودم که دانلودش را از یکی از رفقا گرفتم و دیدم. دیدم و فهمیدم یک سریال چه‌قدر می‌تواند در تغییر حس یک مخاطب تغییر ایجاد کند.

چه‌قدر می‌تواند حس‌های ِ فراموش‌شده کودکی را دوباره قلقلک بدهد و بیدار کند؛

چه‌قدر می‌تواند اعصاب‌خوردکن نباشد؛

چه‌قدر می‌تواند شخصیت‌هایش را تعریف و تبیین کند و چفت و بست داشته باشد؛

چه‌طور می‌تواند بعضی وقت‌ها مخاطب را پای تلویزیون میخ‌کوب کند، بعضی وقت‌ها جاکَنش کند، بعضی وقت‌ها بگذاردش در خماری؛

چه‌طور می‌تواند یک عشق زیبا بین امیر و شیرین را به تصویر بکشد. بدون این‌که لودگی کند؛


«وضعیت سفید» ظرفیت دارد دوباره آن را ببینم. با خوشی‌هایش بخندم و با تلخی‌هایش دلم را مچاله کنم.

ارزشش را دارد که چشم‌هایم را دنبال «امیر دیوونه» بچرخانم که ببینم چه‌طور بزرگ می‌شود.

با شش‌دانگ حواسم بفهمم که «جنگ» و آژیر وضعیت قرمز را درک کنم.

اصلا تا وقتی وضعیت قرمز نباشد، «وضعیت سفید» هم معنایی پیدا نمی‌کند.


کاش تلویزیون ما به‌جای مزخرفی‌جاتی مثل «خاطرات یک مرد نیمه‌تمام» و امثال این سریال‌هایی که آدم آرزو می‌کند کاش در زمان طاغوت بود -تا بلکه کمی خوش و خرم بود!- امثال «وضعیت سفید» را بیش‌تر به چشم‌هایمان می‌خوراند تا بفهمیم «وضعیت سفید» یعنی چه.


«وضعیت سفید» را با دید ِ جنگ ببینید. با این دید که الآن هم در جنگ هستیم. در وضعیتی که دوست داریم سفید باشد...


وضعیت سفید


قبل‌تر «آهستان» دو پست خیلی خوب درباره این سریال نوشته بود. (+ و +)

۶ نظر ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۱۳
حسن میثمی

بسم الله


بچه‌تر که بودیم، نزدیک دهه فجر که می‌شد، بالا و پایین می‌پریدیم که هم مدرسه را تزئین کنیم، هم کوچه‌های خانه را چراغانی.

کلی ذوق داشتیم و احساس می‌کردیم داریم شاخ ِ غول می‌شکنیم.

الآن که فکر می‌کنم، می‌بینم واقعا داشتیم شاخ ِ غول می‌‎شکستیم!

اما حالا یک سئوال است که ذهن‌ها را می‌پیچاند: چرا دیگر کسی خودش، خانه‌اش را برای سالگرد پیروزی انقلاب چراغانی نمی‌کند؟

***

نمی‌توانیم بگوییم مردم دیگر حال ِ این‌کارها را ندارند. این‌ها همان مردمی هستند که نیمه شعبان خودشان، شهر خودشان را آذین می‌بندند.

نمی‌توانیم هم بگوییم مردم از انقلاب خسته شده‌اند. اگر این‌طور بود که راهپیمایی 22بهمن هم سال به سال کمرنگ‌تر می‌شد.

اما می‌توانیم یک نتیجه منطقی بگیریم. آن‌هم این است که ما انقلاب را دولتی کردیم. نه این‌که اتفاق بدی باشد، اما نتیجه‎‌اش همین است که می‌بینید.

دولتی کردن انقلاب یعنی این‌که در روز راهپیمایی 22بهمن، سرتاسر خیابان انقلاب هر نهاد و سازمانی یک غرفه سرپا کرده باشد؛ حتی اگر مردم به‌خاطر این غرفه‌ها به راهپیمایی نیایند.

ما تجربه یک راهپیمایی دلچسب را داریم. در 9 دی 88. روزی که نه غرفه‌ای در خیابان بود، نه شورای هماهنگی تبلیغات فراخوانی داد. روزی که خود ِ مردم آمدند.

ما تجربه شادی ِ مردمی ِ نیمه شعبان را داریم. شادی که هیچ نهادی در ایجاد کردن آن دخیل نیست.

واقعا به نحو دیگری نمی‌توان جشن سالگرد انقلاب را برگزار کرد؟


پی‌نوشت: بعد از این همه ننوشتن، وبلاگ نوشتن واقعا سخت بود. دلم خیلی برای وبلاگ‌نویسی تنگ شده است. می‌خواهم بیش‌تر بنویسم.

۵ نظر ۱۱ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۵۴
حسن میثمی

همین دو شب پیش بود که اصغر فرهادی، کارگردان فیلم "جدایی نادر از سیمین" به‌خاطر این فیلم، جایزه گلدن گلوب سال 2012 را در بخش بهترین فیلم خارجی دریافت کرد.

در حاشیه دریافت این جایزه، فرهادی با "آنجلینا جولی" هم دیداری تازه می‌کند و در مراسم هم با بازیگران هالیوودی می‌نشیند و جایزه خود را هم از "مدونا"ی خواننده می‌گیرد و چند ثانیه هم در آن میان از مردم صلح‌دوست خود یاد می‌کند.

***

حالا در این میان واکنش‌های رسانه‌های داخلی ما بسی جالب است. یک خبرگزاری (که خود را بزرگ‌ترین خبرگزاری فارسی زبان می‌داند) به غمزه چشم‌های فرهادی به "جودی فاستر" ایراد می‌گیرد (که البته خبرش بعدا حذف می‌شود) و یا یک خبرگزاری دیگر، مصافحه فرهادی با آنجلینا جولی را خلاف عرف دیپلماتیک کشور می‌داند! انگار که فرهادی دیپلمات است!

یک چیزی این وسط مغفول مانده است که انگار به آن توجه نمی‌کنیم. آن‌هم این است که باید قبول کنیم که اصغر فرهادی، همین اصغر فرهادی است!

فرهادی اگر با ما هم عقیده بود، کاری می‌کرد که با بازیگران کمپانی که سالیانه چندین فیلم علیه کشور ما بازی می‌کنند، رو در رو نشود و با آنان مصافحه نکند. یا فرهادی اگر با من و تو موافق بود، به همین راحتی با بازیگران دولتی امریکا در یک جشن حاضر نمی‌شد و جایزه امریکایی را نمی‌پذیرفت.

او برایش این چیزها مهم نیست. یعنی اعتقادی به منازعات فرهنگی و همه آن چیزهایی که برای ما مهم است ندارد. باید اصغر فرهادی را با آنجلینا جولی بپذیریم.

***

واقعیت این است که اصغر فرهادی با فیلمش، جایزه‌های بین‌المللی را درو کرده است و احتمالا تا این‌جا توانسته با لابی‌های موفقی که داشته، نگاه‌ها را به خود معطوف کند. دریافت جایزه اُسکار هم برای او خیلی بعید نیست.

حالا ما این وسط می‌خواهیم چه کنیم، خدا داند!

می‌توانیم کما فی‌السابق خودمان را به در و دیوار بکوبیم و سر ِ اصغر فرهادی داد و بیداد کنیم.

اما یک راه دیگر هم هست! می‌توانیم سرمان را بالا بگیریم و چشم در چشم اصغر فرهادی بایستیم. به او به‌خاطر موفقیت‌ش تبریک بگوییم و بگوییم: آقای فرهادی! با کمال احترام؛ از نظر من، تو نماینده کشور من نیستی! همین!

۴۶ نظر ۲۷ دی ۹۰ ، ۱۶:۵۱
حسن میثمی
بسم الله
22 سال است که تمام استان‌های کشور را به عنوان نفر اول کشور از نزدیک دیده است؛ فقط مانده است خراسان شمالی.
داشتم پیش خودم فکر می‌کردم اگر تمام مسئولین کشورمان در این سال‌ها این‌طوری کار می‌کردند...

خدا قوت بدهد به بازوان این مرد ِ خستگی ناپذیر ِ انقلاب ما...
۱۵ نظر ۲۵ مهر ۹۰ ، ۰۰:۲۵
حسن میثمی

بسم الله

من تحلیل‌گر سیاسی نیستم. اصلا هم نمی‌دانم فتنه‌ی بعدی چیست یا از چه جنسی می‌تواند باشد. یعنی بصیرتم به این حرف‌ها قد نمی‌دهد! اما همین‌قدر می‌دانم که تا 2سال پیش به برادران هم‌رزمم می‌گفتم "حزب اللهی". اما الآن به هر کدام‌شان یک چیزی می‌گویم. یکی‌شان شده احمدی‌نژادی؛ یکی مشایی‌چی؛ دیگری حامی قالیباف؛ آن یکی از بچه‌های کم بصیرت؛ یکی دیگر هم نخودی و بی‌بصیرت؛ آن یکی بی‌اخلاق و بی‌ادب!

***

من تحلیل‌گر سیاسی نیستم. از فتنه‌ی بعدی هم خبر ندارم. اما خوب می‌دانم که دشمن از این‌که جبهه حزب الله ضعیف شود خوشحال می‌شود. از این‌که حزب اللهی وقتی جبهه خودش را نقد کند، یک حزب اللهی دیگر به او برچسب بزند، حمایت می‌کند. این را می‌فهمم.

***

من تحلیل‌گر سیاسی نیستم. از فتنه‌ی بعد هم هیچ نمی‌دانم. اما احساس می‌کنم گشتن به دنبال ریشه‌ی این ماجرا، کم از "عمار" شدن برای رهبر عزیز ندارد. احساس می‌کنم جمع کردن اهالی جبهه حزب الله زیر پرچم آن، ثواب دارد.

***

من تحلیل‌گر سیاسی نیستم. به هیچ‌کس هم تکلیف نمی‌کنم. ولی می‌فهمم که باید به جای ملاک شدن احمدی‌نژادی بودن و مشایی‌چی بودن یک طرف، ملاک "خودی و غیر خودی" خودمان مجددا زنده شود. تعریف‌ها برگردد به همان. ملاک‌ها به همان.

***

من تحلیل‌گر سیاسی نیستم. به جای هیچ‌کس هم تصمیم نمی‌گیرم. اما همین قدر می‌فهمم که باید در این زمینه قلم زد. باید نوشت و به نیت ترمیم "جبهه حزب الله"، هر آن‌کس را که ملاک را غیر از ملاک رهبرمان می‌داند، نقد کرد.

***

رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه تهران؛ 9 مهر 1378:

من الان هم عرض مى‏‌‎کنم که گروه‌هاى خودى، فاصله بین خودشان را کم کنند. فاصله‏‌ها بین خودشان که کم شد، فاصله با غریبه‏‌ها آشکار مى‏‌شود. باید به هم نزدیک شوند تا غریبه‏‌ها فاصله‏‌شان با آن‌ها آشکار شود. هر چه شما خودی‌ها با هم نزدیک‌تر و مهربان‌تر باشید، غریبه‏‌ها از شما فاصله بیش‌ترى خواهند گرفت.

۳۶ نظر ۳۰ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۰۴
حسن میثمی

بسم الله

قدیم‌ترها، لیلی که دلش خون می‌شد، مجنون هزار غنج روی صورتش می‌انداخت و روزها و ماه‌ها بیابان‌گرد می‌شد و خون گریه می‌کرد.

اما از وقتی مجنون وبلاگ‌نویس شده است، انگار قانون عشق بازی‌اش هم عوض شده است! لیلی که دلش خون می‌شود، رخ می‌نماید و خوشحال می‌شود و افتخار می‌کند که دل لیلی را رنجانده‌ام. آن‌هم نه یک بار. چند بار بلکه!

هر کس هم به مجنون تذکر می‌دهد که بابا جان! دل معشوقه‌ات را رنجانده‌ای! حداقل ابراز ندامتی کن. اما مجنون با افتخار تمام می‌گوید لیلی فقط من را می‌بیند و برای من دلش خون می‌شود. بروید همه‌تان بمیرید از حسادت!

انگار مجنون خبر ندارد که لیلی دل‌ها در گرو خود دارد که وقتی دل‌خور می‌شود، هنوز هستند مجنون‌هایی که اشک‌هایشان از گوشه چشم‌شان روانه می‌شود و غصه می‌خورند.

مجنون هم مجنون‌های قدیم!

*

اعتراف امروز: دومین بار بود لیلی درباره مجنون (های) وبلاگ‌نویس تذکر می‌داد. همین!

۸ نظر ۲۲ اسفند ۸۹ ، ۱۳:۱۷
حسن میثمی
بسم الله

پس از سخنان رهبر انقلاب در نماز جمعه 15 بهمن، «اخوان المسلمین» در واکنش به این سخنان در سایت انگلیسی خود نوشت:

MB responds to Iran’s Islamic Leader Mr Khamenai: The MB regards the revolution as the Egyptian People’s Revolution not an Islamic Revolution asserting that the Egyptian People’s Revolution includes Muslims, Christians, from all sects and political

اخوان المسلمین معتقد است انقلاب مردم مصر، یک انقلاب اسلامی نیست که انقلاب مردم مصر شامل مسلمانان و مسیحی‌ها از تمام بخش‌ها و نظرات سیاسی است.

1.اخوان المسلمین به عنوان یکی از قدیمی‌ترین احزاب سیاسی و زیر زمینی مصر مطرح می‌شود. اما به طور مشخص هیچ ارتباط رسمی خوبی با ایران نداشته‌اند و بعضا به تندروی هم متهم هستند. اما حالا به دلیل محبوبیت شده‌اند جزو گروه اصلی معترضان.

2.رهبری در هیچ کجای حرفشان در نماز جمعه نگفتند که انقلاب مصر دقیقا مثل انقلاب اسلامی است. کلیدواژه‌های به‌کار برده شده توسط ایشان مثل همیشه استکبار ستیزی، عدالت‌خواهی و ضد صهیونیستی بوده است. موضوعی که هیچ منافاتی با دین معترضان مصری ندارد. گرچه نمی‌توان برجسته بودن قدرت مسلمانان را در این اعتراضات کتمان کرد؛ اما رویکرد سخنان رهبری بر این محور بوده است.

3.رهبری در بیانات خودشان گفتند:

شک نیست که قیام ملتها، بسته به اقتضائات جغرافیائی و تاریخی و سیاسی و فرهنگی،در هر کشوری دارای مختصات منحصر‌به‌فرداست و نمیتوان چیزی را که در انقلاب کبیر اسلامی در 30 سال پیش در ایران واقع شد، عیناً در مصر یا تونس یا هر کشور دیگر اسلامی انتظار داشت.

این جمله کاملا گویاست که هر کشوری مقتضیات خودش را دارد. قرار هم نیست انقلاب اسلامی با تمام جزییات در مصر پیاده شود. بلکه منظور از صدور انقلاب اسلامی، همان روحیه استکبار ستیزی، ضد صهیونیستی و دفاع از عزت و کرامت انسانی است. حالا ممکن است شکل آن در کشورهای مختلف، متفاوت باشد. همانند جنبش حزب الله در لبنان که به دلیل بافت جغرافیایی، تا حدودی فراتر از مسائل دینی و مذهبی کار می‌کند.

4.صحبت رهبری در بند آخر بیانات ایشان پاسخگوی بسیاری از سئوالات است:

بوقهای تبلیغاتی دشمن مانند همیشه فریاد خواهند کرد که ایران میخواهد دخالت کند، میخواهد مصر را شیعه کند، میخواهد ولایت فقیه را به مصر صادر کند و میخواهد و میخواهد... این دروغها را سی سال است میگویند تا ملتهای ما را از یکدیگر جدا و از کمک یکدیگر محروم کنند ومزدوران آنها هم آن را تکرار میکنند.

نظر من این است که باید حواس‌مان باشد که از واقعیت بزرگی که در حال اتفاق است، منحرف نشویم.

»»»»

دیگران این‌طور نوشته‌اند:
*شاهد: آیا اخوان المسلمین بر ضد سخنان رهبر انقلاب موضع گیری کرده اند؟
*راه57: بیانیه اخوان‌ ترجمه دروغ بی‌بی سی و دو نکته کوتاه
*خرچنگ‌زاده: نامه ای به برادران مسلمان مصری
*سطلیات(گودر): درباره پاسخ اخوان
*خیزران(گودر): یک نکته درباره موضع اخوان
*رمز عبور: اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
*آهستان:
پیام انقلاب و واکنش گورباچف و اخوان المسلمین
*مسیح: کلام باطل از حلقوم حق

۸ نظر ۱۵ بهمن ۸۹ ، ۲۰:۲۵
حسن میثمی