اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲ مطلب در فروردين ۱۳۸۹ ثبت شده است

بسم الله
بالاخره مگر ما دل نداریم؟ قلوه نداریم؟ جغول بغول نداریم؟
داریم!
پس عکس مادر ِ بچه هایمان را هم می گذاریم روی وبلاگمان تا چشم همه عذب اوقلی ها دربیاید.

من در کنار مادر ِ بچه ها

فقط یک کم اگر غول است ببخشید. از نژاد دایناسورهاست.
اعتراف امروز: والا می گویند خدا گفته که من انسان ها را جفت جفت آفریدم. این جفت ما لطفا در اسرع وقت خودش را معرفی کند ببینیم چه شکلی است!
*نکته: عکس مربوط به نمایشگاه رسانه های دیجیتال سال 87 است.
۲۷ نظر ۲۴ فروردين ۸۹ ، ۱۰:۲۷
حسن میثمی

بسم الله

از وقتی آمده بود، هر سال می رفت شلمچه. نقطه صفر مرزی. عین یک آدم عصا قورت داده می ایستاد منتظر. می گفت قرار است ابراهیم بیاید. بیاید و او را ببرد آن جایی که قول داده است.

*

همین دو سال پیش بود که در همان حالت منتظر، آمدند و کت بسته بردندش. گفتند دیوانه شده است و باید بستری بشود در بیمارستان. آن لحظه های آخر انگار که ابراهیم را دیده باشد، ضجه می زد. می گفت ابراهیم به من قول داده است بیاید.

*

حالا هشت ماه است قبرش به موازات قبر ابراهیم جا گرفته است. دقت که کنی، می بینی دست انداخته اند گردن هم و دارند گُل می گویند و گُل می شنفند؛ بهشت زهرای تهران؛ گلزار شهدا؛ قطعه شهدای گمنام...

====================

رفتیم جنوب...همین!

۷ نظر ۰۷ فروردين ۸۹ ، ۲۳:۳۴
حسن میثمی