اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۴ مطلب با موضوع «دیدنی‌ها» ثبت شده است

بسم الله

همیشه از شخصیت‌های فیلم‌های خارجی که به‌خاطر اجرا نشدن قانون، می‌خواهند خودشان رأسا اقدام کنند و از یک بلایی که سرشان می‌آمده انتقام بگیرند بدم می‌آمد. سینمایی «خط ویژه» هم یک چیزی بود در همین مایه‌ها.

این‌که یک‌سری جوان با کلی افکار غیرقابل توجیه، می‌خواهند به بهانه این‌که یک نفر دارد در خط ویژه حرکت می‌کند و گاز می‌دهد، خودشان هم وارد خط ویژه شوند و همه چیز را بریزند به‌هم.

خط ویژه

«خط ویژه» گرچه خوب توانسته بود «آقازادگی» را به تصویر بکشد و حال ِ مخاطب را از آقای «آقازاده» به هم بزند، اما به شدت در ارائه راه‌حل ضعیف بود. راه‌حلی که نه ذره‌ای شرعی است، نه عقلی و نه حتی انسانی. راه‌حلی که فقط به درد فیلم‌ها می‌خورد و در یک کلام می‌گوید: «اگر کسی حقت را خورد، گور پدرش! تو هم تا جایی که می‌توانی بچاپ!»

«خط ویژه» به‌خوبی می‌گوید که انگار با ویژه‌خوارها فقط باید برخورد «ویژه» کرد، اما جنس برخورد ویژه‌اش آن چیزی نیست که بتواند من را قانع کند و با شخصیت‌های مقابله کننده آقای «ویژه‌خوار» همراه کند.

فیلمی که در انتهایش به همه هم‌نوعان من توهین می‌کند و همه‌شان را ویژه‌خوار می‌داند، شایسته ایستادن و تشویق کردن نیست. تنها می‌تواند یک فیلم خوب باشد برای ماندن در آرشیو سینما. نه یک اثر «ویژه» برای سوزاندن محل زخم «ویژه‌خوار»ی.

«خط ویژه» آخ ِ هیچ‌کس را در نمی‌آورد. فقط گاه‌گداری مخاطب را می‌خنداند و تمام. همین!

- اعتراف‌نوشت: دیدن «خط ویژه» را توصیه نمی‌کنم. ارزش‌اش را ندارد.

۲ نظر ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۲۳
حسن میثمی

بسم الله

در این فیلم چیزی به نام «خط داستانی» اصولا وجود نداشت. یعنی انگار که مخاطب می‌رفت برای دیدن بالا و پایین کردن کارتونی یک سری شخصیت‌های سینمایی. اتفاقا آن شخصیت‌ها هم خیلی گُلی نکاشته بودند. انگار «روبات»ها و شخصیت‌های ساخته شده بیش‌تر پرداخت شده بودند تا هدیه تهرانی و بهرام رادان.


گرافیکش ضعیف نبود، اما آن‌قدر روند فیلم «افتضاح» بود که دیگر بعید نمی‌دانستی اواسط فیلم یک‌سری رفتن را به ماندن در سالن ترجیح بدهند. فیلم آن‌قدر داستان نداشت که به لودگی و کارهای دم ِ دستی کشیده شده بود و مهم‌ترین کارهای شخصیت‌های فیلم شده بود «لاس زدن»!


دیدن «تهران 1500» را توصیه نمی‌کنم. هم وقت‌تان ارزشمند است و هم پول‌تان. بعدا اگر در شبکه نمایش خانگی آمد، خواستید ببینید. البته ندیدید هم چیزی از دست‌تان نمی‌رود.

تهران1500

- از «بهرام عظیمی» به عنوان خالق «سیا ساکتی» انتظار بیش‌تری می‌رفت. ان‌شاءالله کارهای بعدی‌اش قوی‌تر باشد.

۰ نظر ۱۱ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۲۹
حسن میثمی

بسم الله


از شب گذشته، یعنی 29 بهمن، پخش سریال «وضعیت سفید» ساعت 23 از شبکه تماشا شروع شد. نمی‌دانم در این قحطی محتوای تلویزیون و شرایط تحریم اقتصادی، آیا پخش این سریال یک تصمیم هوشمندانه بوده است یا نه. اما هر چه هست، تصمیم خوبی است.


«وضعیت سفید» را موقع پخش از شبکه سوم ندیدم، اما این‌قدر تعریفش را شنیده بودم که دانلودش را از یکی از رفقا گرفتم و دیدم. دیدم و فهمیدم یک سریال چه‌قدر می‌تواند در تغییر حس یک مخاطب تغییر ایجاد کند.

چه‌قدر می‌تواند حس‌های ِ فراموش‌شده کودکی را دوباره قلقلک بدهد و بیدار کند؛

چه‌قدر می‌تواند اعصاب‌خوردکن نباشد؛

چه‌قدر می‌تواند شخصیت‌هایش را تعریف و تبیین کند و چفت و بست داشته باشد؛

چه‌طور می‌تواند بعضی وقت‌ها مخاطب را پای تلویزیون میخ‌کوب کند، بعضی وقت‌ها جاکَنش کند، بعضی وقت‌ها بگذاردش در خماری؛

چه‌طور می‌تواند یک عشق زیبا بین امیر و شیرین را به تصویر بکشد. بدون این‌که لودگی کند؛


«وضعیت سفید» ظرفیت دارد دوباره آن را ببینم. با خوشی‌هایش بخندم و با تلخی‌هایش دلم را مچاله کنم.

ارزشش را دارد که چشم‌هایم را دنبال «امیر دیوونه» بچرخانم که ببینم چه‌طور بزرگ می‌شود.

با شش‌دانگ حواسم بفهمم که «جنگ» و آژیر وضعیت قرمز را درک کنم.

اصلا تا وقتی وضعیت قرمز نباشد، «وضعیت سفید» هم معنایی پیدا نمی‌کند.


کاش تلویزیون ما به‌جای مزخرفی‌جاتی مثل «خاطرات یک مرد نیمه‌تمام» و امثال این سریال‌هایی که آدم آرزو می‌کند کاش در زمان طاغوت بود -تا بلکه کمی خوش و خرم بود!- امثال «وضعیت سفید» را بیش‌تر به چشم‌هایمان می‌خوراند تا بفهمیم «وضعیت سفید» یعنی چه.


«وضعیت سفید» را با دید ِ جنگ ببینید. با این دید که الآن هم در جنگ هستیم. در وضعیتی که دوست داریم سفید باشد...


وضعیت سفید


قبل‌تر «آهستان» دو پست خیلی خوب درباره این سریال نوشته بود. (+ و +)

۶ نظر ۳۰ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۱۳
حسن میثمی

بسم الله

در ایام نوروز از دیدن یک فیلم خیلی لذت بردم. آن هم فیلمی بود که مدت ها روی ویدئو خاک می خورد و می خواستم ببینمش: مزرعه پدری / مرحوم رسول ملاقلی پور (+)

اگر ندیدید، دیدنش را از دست ندهید. جدا از صحنه های احساسی، آقای کارگردان خیلی خوب توانسته صحنه های جنگی را دربیاورد. حتی بهتر از دوئل. حالا دیگر صدای تیربارهای عراقی ها دائم در گوشم می پیچد. تیرش می خورد به تن ها و... . دیدنش برای مایی که نمی دانیم "جنگ" یعنی چه، شاید واجب باشد!

حتما ببینید! لطفا

توضیح اضافه: از این به بعد در دسته "دیدنی ها" فیلم هایی را که می بینم برایتان می آورم.

۵ نظر ۱۴ فروردين ۸۸ ، ۲۳:۴۷
حسن میثمی