اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۱۷ ب.ظ

۵

قصه تکراری «رمضان الکریم»

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۱۷ ب.ظ

بسم الله

دو سه روز اول، ذوق دارم. کلی قول و قرار می‌گذارم با خودم که انگار این ماه، همان ماهی است که من قرار است عارف بالله بشوم!

بعد از دو سه روز، شکم لامذهب عرصه را تنگ می‌کند. گرما و تشنگی هم که مضاف می‌شود بر علت که دائم دلیل «بی‌حالی» را به رخ بکشم.

تا شب‌های قدر روز و شب بر همین منوال است. غر می‌زنم و روز شماری می‌کنم برای عید فطر.

اما از 25 ماه که می‌گذرد، انگار یک چیزی دلم را مچاله می‌کند. یک جورهایی یک خستگی از این‌که یک ماه گذشت و تو هیچ کاری نکردی جز نخوردن و ننوشیدن.

حالا که روزهای آخر است، از شما چه پنهان، گرچه کمکی خوشحالم که دوباره بساط ناهار و تنقلات خوری پهن می‌شود، اما انگار دلم تنگ می‌شود برای کرامت رمضان.

غمی که روز عید فطر، بیش از همه خودنمایی می‌کند. وقتی که می‌روی برای نماز عید، انگار که در صف مؤمنین، تو نفر آخر ِ آخر هستی. هر کسی یک هدیه‌ای به‌دست گرفته و تو...

- این قصه تکراری هر ساله ماه مبارک رمضان من است. قصه‌ای که فکر می‌کنم شیطان از خواندنش حسابی کیف کند!

۹۳/۰۵/۰۵
حسن میثمی

روزه

رمضان

نظرات  (۵)

سلام
آخ گفتین ... این حس بعد از دهه محرم، ایام فاطمیه و تمام روز و شبهای قشنگ برام تکرار میشه ... حس افراد خسران زده رو پیدا می کنم ... به اینکه به هیچ قولی عمل نکردم و انتظار دارم خدا همش ببخشه و ندید بگیره و ...
خدایا کمکمون کن ...
#جنبش_زکات : www.ammargraph.ir/zakat
یا علی
پاسخ:
:)
به قول معروف حرفی که از دل برآید بر دل نشیند :)
حرفای تو هم درد اکثر ماست ..
ولی خب ، شاید برای اینه که خودمون رو حبس کزدیم توی قید و بند رمضان
توی اینکه این ماه بزرگترین ماه و پر رحمت ترینشونه شکی نیست ، اما همه ی کارای خوب و حال خوبمونو کنار میذاریم برای این ماه ...
وقتیم که تموم میشه ، نتیجش میشه این ...
حسرت ...
پاسخ:
درسته حرف شما. بله :)

رمضان کشتی نوح است نمانید شما

ترسم آن است که  خود را نرسانید شما

 

بادبان های شب قدر چنین می گویند

این زمان جانب خورشید برانید شما

 

همه رفتند، همه جانب خورشید شدند

هان بیایید اگر سوخته جانید شما

باعرض سلام 
پاسخ گوی سوالات وشبهات اعتقادی هستیم.
۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۵۴ قاسم صفایی نژاد
حسرت پشت حسرت...
یه جورایی شبیه پست من بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی