مدیریت احوالات
بسم الله
اصولاً همین است که وقتی کار برای غمزه چشم «این و آن» انجام شود، باید همهاش بدویی دنبال چشم «همین و همان»! همهاش باید بگردیم ببینیم رضایتاش جلب میشود یا نه. همان وقت است که اگر «این و آن» از کارت خوششان آمد، کیفت کوک میشود و اگر به دلشان ننشست، زمین و زمان را فحش میدهی. آنهم بدجور!
ما یک جای کارهایمان میلنگد. نسل من اینطوری است. یعنی اگر فقط یک جای کار ما بلنگد، دقیقاً همینجاست. نسل من بلد نیست دلش را صاف کند، بعد برای دل خودش کار کند. که رضایت «این و آن» برایش پشیزی اهمیت نگیرد.
نسل من هر چه تلاش کرد، یاد نگرفت که محکم و قوی بایستد و سینهاش را ستبر کند. نه اینکه تواضع را بیرون بریزد، نه اینکه «من من» کند، نه اینکه خودش را همهکاره بداند. اما دلش قرص باشد که اگر کاری کرد برای دلش، این، همان کار است که باید انجام میداد.
خدایا! عجالتاً میشود خودت یادمان بدهی دلمان را خانهات کنیم و برای دلمان کار کنیم فقط؟
- نگران روزهای حسرتام بدجور. روزهایی که حسرت این روزها را بخوریم. عصایی در دست بگیریم و بگوییم «کاش قدر جوانیمان را میدانستیم».