اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

بسم الله


با این‌که این روزها اعصابم برای پیگیری اخبار کشش ندارد، اما گاه گداری سری به بوق‌های خبری می‌زنم و موضوعات و حاشیه‌های رخ‌داده در مراسم استقبال از رئیس جمهوری در فرودگاه را می‌خوانم.


در این‌که برخی رسانه‌ها دارند این روزها هزینه «انقلابی بودن» را بالا می‌برند شکی نیست، اما خودمان هم در این میان کم مقصر نیستیم. ما «انقلابی بودن» را هم‌ارز «عصبانی بودن»، «داد زدن»، «مخالف بودن» و صفاتی از این دست تعریف کرده‌ایم. بلد هم نیستیم با رسانه‌ها دست و پنجه نرم کنیم. همین می‌شود که رسانه‌ها تعاریف را پررنگ‌تر می‌کنند.


به اعتقاد من، دلیلی نداشت که دانشجویان مخالف مذاکره تلفنی رئیس جمهوری با اوباما، همان‌روز، در همان زمان، و به همان شیوه مقابل مخالفت خود را اعلام کنند. ناشی‌گری ما، هزینه‌بردار شده است در این چند روز.


وگرنه «صادق شهبازی»، همان شخصی که عکسش این روزها دارد به عنوان «عضو ستاد سعید جلیلی» دست به دست می‌چرخد، دارد اعتراض ساده می‌کند. اما خیلی‌ها همین اعتراض را هم‌ارز با پرتاب کفش، فحاشی و کارهای زشتی از این دست معنی کرده‌اند.


پدرسوخته‌بازی رسانه‌های پدرسوخته هم به‌جای خود...آب گل‌آلود است و ماهی‌ها سردرگم...

۲ نظر ۱۰ مهر ۹۲ ، ۱۶:۰۶
حسن میثمی

بسم الله


بچه‌تر که بودیم، نزدیک دهه فجر که می‌شد، بالا و پایین می‌پریدیم که هم مدرسه را تزئین کنیم، هم کوچه‌های خانه را چراغانی.

کلی ذوق داشتیم و احساس می‌کردیم داریم شاخ ِ غول می‌شکنیم.

الآن که فکر می‌کنم، می‌بینم واقعا داشتیم شاخ ِ غول می‌‎شکستیم!

اما حالا یک سئوال است که ذهن‌ها را می‌پیچاند: چرا دیگر کسی خودش، خانه‌اش را برای سالگرد پیروزی انقلاب چراغانی نمی‌کند؟

***

نمی‌توانیم بگوییم مردم دیگر حال ِ این‌کارها را ندارند. این‌ها همان مردمی هستند که نیمه شعبان خودشان، شهر خودشان را آذین می‌بندند.

نمی‌توانیم هم بگوییم مردم از انقلاب خسته شده‌اند. اگر این‌طور بود که راهپیمایی 22بهمن هم سال به سال کمرنگ‌تر می‌شد.

اما می‌توانیم یک نتیجه منطقی بگیریم. آن‌هم این است که ما انقلاب را دولتی کردیم. نه این‌که اتفاق بدی باشد، اما نتیجه‎‌اش همین است که می‌بینید.

دولتی کردن انقلاب یعنی این‌که در روز راهپیمایی 22بهمن، سرتاسر خیابان انقلاب هر نهاد و سازمانی یک غرفه سرپا کرده باشد؛ حتی اگر مردم به‌خاطر این غرفه‌ها به راهپیمایی نیایند.

ما تجربه یک راهپیمایی دلچسب را داریم. در 9 دی 88. روزی که نه غرفه‌ای در خیابان بود، نه شورای هماهنگی تبلیغات فراخوانی داد. روزی که خود ِ مردم آمدند.

ما تجربه شادی ِ مردمی ِ نیمه شعبان را داریم. شادی که هیچ نهادی در ایجاد کردن آن دخیل نیست.

واقعا به نحو دیگری نمی‌توان جشن سالگرد انقلاب را برگزار کرد؟


پی‌نوشت: بعد از این همه ننوشتن، وبلاگ نوشتن واقعا سخت بود. دلم خیلی برای وبلاگ‌نویسی تنگ شده است. می‌خواهم بیش‌تر بنویسم.

۵ نظر ۱۱ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۵۴
حسن میثمی