بسم الله
با اینکه این روزها اعصابم برای پیگیری اخبار کشش ندارد، اما گاه گداری سری به بوقهای خبری میزنم و موضوعات و حاشیههای رخداده در مراسم استقبال از رئیس جمهوری در فرودگاه را میخوانم.
در اینکه برخی رسانهها دارند این روزها هزینه «انقلابی بودن» را بالا میبرند شکی نیست، اما خودمان هم در این میان کم مقصر نیستیم. ما «انقلابی بودن» را همارز «عصبانی بودن»، «داد زدن»، «مخالف بودن» و صفاتی از این دست تعریف کردهایم. بلد هم نیستیم با رسانهها دست و پنجه نرم کنیم. همین میشود که رسانهها تعاریف را پررنگتر میکنند.
به اعتقاد من، دلیلی نداشت که دانشجویان مخالف مذاکره تلفنی رئیس جمهوری با اوباما، همانروز، در همان زمان، و به همان شیوه مقابل مخالفت خود را اعلام کنند. ناشیگری ما، هزینهبردار شده است در این چند روز.
وگرنه «صادق شهبازی»، همان شخصی که عکسش این روزها دارد به عنوان «عضو ستاد سعید جلیلی» دست به دست میچرخد، دارد اعتراض ساده میکند. اما خیلیها همین اعتراض را همارز با پرتاب کفش، فحاشی و کارهای زشتی از این دست معنی کردهاند.
پدرسوختهبازی رسانههای پدرسوخته هم بهجای خود...آب گلآلود است و ماهیها سردرگم...