بسم الله
همیشه از شخصیتهای فیلمهای خارجی که بهخاطر اجرا نشدن قانون، میخواهند خودشان
رأسا اقدام کنند و از یک بلایی که سرشان میآمده انتقام بگیرند بدم میآمد.
سینمایی «خط ویژه» هم یک چیزی بود در همین مایهها.
اینکه
یکسری جوان با کلی افکار غیرقابل توجیه، میخواهند به بهانه اینکه یک
نفر دارد در خط ویژه حرکت میکند و گاز میدهد، خودشان هم وارد خط ویژه
شوند و همه چیز را بریزند بههم.
«خط ویژه»
گرچه خوب توانسته بود «آقازادگی» را به تصویر بکشد و حال ِ مخاطب را از
آقای «آقازاده» به هم بزند، اما به شدت در ارائه راهحل ضعیف بود. راهحلی
که نه ذرهای شرعی است، نه عقلی و نه حتی انسانی. راهحلی که فقط به درد
فیلمها میخورد و در یک کلام میگوید: «اگر کسی حقت را خورد، گور پدرش! تو
هم تا جایی که میتوانی بچاپ!»
«خط ویژه» بهخوبی میگوید که انگار با ویژهخوارها فقط باید برخورد «ویژه» کرد، اما جنس برخورد ویژهاش آن چیزی نیست که بتواند من را قانع کند و با شخصیتهای مقابله کننده آقای «ویژهخوار» همراه کند.
فیلمی که در انتهایش به همه همنوعان من توهین میکند و همهشان را ویژهخوار میداند، شایسته ایستادن و تشویق کردن نیست. تنها میتواند یک فیلم خوب باشد برای ماندن در آرشیو سینما. نه یک اثر «ویژه» برای سوزاندن محل زخم «ویژهخوار»ی.
«خط ویژه» آخ ِ هیچکس را در نمیآورد. فقط گاهگداری مخاطب را میخنداند و تمام. همین!
- اعترافنوشت: دیدن «خط ویژه» را توصیه نمیکنم. ارزشاش را ندارد.