اعتراف7(شب قدری دیگر)
سه شنبه, ۱ بهمن ۱۳۸۷، ۱۲:۰۷ ق.ظ
بسم الله
امشب برایم حکم یک شب قدر را دارد. البته یک فرق کوچک دارد امشب با شب قدر. فرقش هم در این است که بعد از اتمام مراسم شب قدر به هوای خوردن سحری و خواب بعدش(احتمالا تا 9صبح) حسابی کیف می کنی. اما امشب قرار است من تا صبح بیدار باشم، بعدش ساعت 7 به سمت قم راهی شوم، ساعت 10:30 امتحانی را روی برگه بنویسم که هنوز نصف جزوه اش را بیش تر نخوانده ام و ساعت 13:30 سر جلسه آزمونی بنشینم که جناب پیک موتوری(البته با کلاه کاسکت) دو ساعت پیش زحمت آوردن جزوه اش را کشیده اند و هنوز خبری از محتوایش ندارم.
نمی دانم چرا از شب های امتحان بیزارم. اما سختی اش همیشه شیرین است و زود فراموش می شود. چون اگر فراموش نمی شد درس عبرتی می شد برایمان که درس هایمان را در طول ترم بخوانیم.
حرف زیاد است، فرصت کم...
اعتراف امروز:دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها...
۸۷/۱۱/۰۱