اعتراف12(آقا سلمونی)
دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۸۷، ۰۳:۱۹ ق.ظ
بسم الله
یک روز کاملا عادی بارانی، البته با هوای بهاری و البته تک نفره. البته ناهار هم ساعت 5 خوردیم و به بهانه بچه دار شدن رضا صیادی، دبیر محترم محله8 چترهایمان را به وسعت یک ناهار نسبتا جانانه باز کردیم؛ البته بعد از این که ضعف کردیم و به یک قدمی ملک الموت نزدیک شدیم!
رضا صیادی متولد 64 است. او اکنون بابا شده است. هدی گرچه زبان ندارد، اما رضا رسما شد بابا! او متولد 64 است. رضا مرد است.
امروز کلی نصیحتم کرد. نه درباره زندگی مشترک. درباره کار. از خیلی جاها حرف زد. گلایه کرد از من. گفت نیستی پسر. گفتم واقعیتش را بخواهی خودم هم نمی دانم کجا هستم. دلخور بود از دستم.
البته اگر بخواهم از حرف های آقا سلمونی که بعد از صرف ناهار(یا عصرانه) بینابین کوتاه کردن موهای سرم بگویم، باید ساعت های دیگر پشت این مانیتور بمیرم. چون اکنون ساعت 3:15 بامداد است و به طور غالب ملت در این ساعت خوابند. به جز پلیس ها.
پس ما هم می رویم می خوابیم. یادم بیندازید که جریان آقا سلمونی را برایتان بگویم. جالب بود و یک کم بی ادبی!(بی ادبی را برای این گفتم که هی بیایید و بگویید حسن بگو! حسن بگو آقا سلمونی چی گفت)
اعتراف امروز:از نوع زندگی آقا سلمونی خوشم اومد. من این طوری نیستم!
یک روز کاملا عادی بارانی، البته با هوای بهاری و البته تک نفره. البته ناهار هم ساعت 5 خوردیم و به بهانه بچه دار شدن رضا صیادی، دبیر محترم محله8 چترهایمان را به وسعت یک ناهار نسبتا جانانه باز کردیم؛ البته بعد از این که ضعف کردیم و به یک قدمی ملک الموت نزدیک شدیم!
رضا صیادی متولد 64 است. او اکنون بابا شده است. هدی گرچه زبان ندارد، اما رضا رسما شد بابا! او متولد 64 است. رضا مرد است.
امروز کلی نصیحتم کرد. نه درباره زندگی مشترک. درباره کار. از خیلی جاها حرف زد. گلایه کرد از من. گفت نیستی پسر. گفتم واقعیتش را بخواهی خودم هم نمی دانم کجا هستم. دلخور بود از دستم.
البته اگر بخواهم از حرف های آقا سلمونی که بعد از صرف ناهار(یا عصرانه) بینابین کوتاه کردن موهای سرم بگویم، باید ساعت های دیگر پشت این مانیتور بمیرم. چون اکنون ساعت 3:15 بامداد است و به طور غالب ملت در این ساعت خوابند. به جز پلیس ها.
پس ما هم می رویم می خوابیم. یادم بیندازید که جریان آقا سلمونی را برایتان بگویم. جالب بود و یک کم بی ادبی!(بی ادبی را برای این گفتم که هی بیایید و بگویید حسن بگو! حسن بگو آقا سلمونی چی گفت)
اعتراف امروز:از نوع زندگی آقا سلمونی خوشم اومد. من این طوری نیستم!
۸۷/۱۱/۱۴
راستی ،سلمونی چی گفت؟(خیلی ترفند خوبی بود برای تشنه کردن مخاطب!!!)