اعتراف17(خاک بر سر من)
شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۸۷، ۰۱:۲۶ ق.ظ
بسم الله
امشب با یکی از بچه ها درباره یه موضوعی کلی صحبت کردیم. تا هم اکنون که داریم قربان صدقه یکدیگر می رویم.
برجکمان را آورد پایین...انگار هیچی نیستم...یعنی نیستم...یادم آورد...
من را مدیون خودت کردی رفیق!
اعتراف امروز:فقیرٌ مسکینٌ....
۸۷/۱۱/۲۶
به عمل کار برآید به سخنرانی نیست که نیست به خدا نیست
یا علی