اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۸۷، ۱۲:۰۲ ق.ظ

اعتراف22(من خوبم!)

يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۸۷، ۱۲:۰۲ ق.ظ

بسم الله

آقا! دوستان انتظار دارند اینجا چه اعترافاتی بشنوند که شاکی هستند تو چت شده است و تو قرار بود اعتراف کنی؟ مثلا انتظار دارید من واقعیت تصادف دیروز را بگویم؟ صد سال سیاه! یا انتظار دارید اعتراف کنم که بعد از یک ماه از ارسال تحقیق کپی شده از اینترنت به ایمیل استاد، امروز به من ایمیل زده و با کلی شکایت، گفته که فهمیده ام که از اینترنت کپی کرده ای و این کارت توهین به درس و کلاس است؟ عمرا!

دیگر چه می خواهید بشنوید؟ شنیدید که من مُردم، زنده شدم، بالا رفتم، پایین آمدم. گیر ندهید دیگر! بگذارید به حال خودمان باشیم!

[حفظ خونسردی و صاف کردن صدا]

امروز یک روز کاملا عادی بود. از همان روزهایی که با دیروز و پریروز و پس پریروزم هیچ فرقی نداشت. نمی دانم چه شده، اما بعد از یک دوره آرامش، موج اتفاقات نسبتا بد پشت سر هم است که دارد می آید و این حمام آفتاب ما را در ساحل به هم ریخته است. ما هم که موج بازی بلد نیستیم. غرق می شویم.

امروز حرفی برای گفتن ندارم. شاید کلا هم حرفی برای گفتن نداشتم. زاده شده ام فقط برای چرت و پرت گویی؛ شاید!

اعتراف امروز:شب ها که می خوابم، آرام نیستم. روزها از ثانیه ها عقبم. مثل سگ دارم کار می کنم. زندگی برایم مثل زهر شده است. حوصله دیدن دو پا را ندارم. دیگر می خواهید چه بشنوید؟ خبر مرگ من را؟

*نکته1:این پست را خیلی جدی نگیرید.
نکته2:اگر هم جدی گرفتید، برای خودتان گرفتید. من حالم خوب خوب است.
*نکته3:زندگی سیبی است. گاز باید زد با درختش...

۸۷/۱۲/۰۴
حسن میثمی

نظرات  (۱۱)

یاد حرفهایی که به من می زدی افتادم
۰۴ اسفند ۸۷ ، ۱۱:۲۷ محمد آرمند
خوش بگذره برادر
۰۴ اسفند ۸۷ ، ۱۲:۱۶ نیره غدیری
سیب با طعم درخت.... یعنی خود زندگی...
تو حالت خوب خوب ست که این را میفهمی
۰۴ اسفند ۸۷ ، ۱۵:۴۴ یه بنده ی خدا
اااااااا....واقعا که....جای بسی خجالت و تاسفه.حالا حداقل کپی هم میکنید ، یه جوری کپی کنید که بعدش اینطوری ضایع نشوید.صمیمانه از لحن بسیار تند و آتشین استادتان تقدیر و جهت پیگیری و مجازات متخلف ،خدمت ایشان اعلام آمادگی میکنم.
از طرف یک شیرین عسل
۰۴ اسفند ۸۷ ، ۲۰:۱۰ سید محمد باقر موسوی
سلام حسنم
سلام
دوست عزیز مگه کسی اصرار کرده بود که اعترافات راه انداختی که حالا دادوبیدادش و به ما می کنی ... بعدشم با علم بر اینکه کسی برایمان کارت دعوت جهت حضور در اینجا کارت دعوت ارسال نکرده بود بد است که می یایم اعترافاتتو گوش می کنیم؟ می دونی اگه مسیحی بودی چقدر باید بابت این اعتراف گوش کردن ها پیش پدر روحانی پول می دادی؟ ما حالا مفت داریم گوش می کنیم بده؟
یا علی
به من هم یه یوزر بده اعتراف کنم شاید!
سلام
خوب از اون اعترافاتی که ما دوست داریم بکن وگرنه یک روز در یک زیر زمین نمور تاریک انقدر باهات گفتگو می کنیم که به اتهامات سه نسل قبلترت اعتراف کنی
آدم عاقل زبان خوش را ول نمی کند از ما گفتن بود تو خواه نخواه
یا علی
سلام به شما دوست گرامی
راستش چند تا از مطلب هایتان را که خواندم فکر کردم این جا کلیسا است و شما هم که آمده اید برای اعترف...
توانا باشید...
سلام
اعتراف کردن شجاعت می خواهد که شما علیالظاهر دارید
بابا ایول شجاعت نداشترو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی