اعتراف25(جنازه)
بسم الله
فقط می نویسم:
5:30 بیدار باش
8:30 اتمام کار وبلاگ نیوز و حرکت به سوی همشهری برای تکمیل و تحویل ویژه نوروز
12:30 تحویل ویژه همشهری و حرکت به سمت آستان مقدس حضرت صالح(ع) برای تکمیل ویژه نوروز/ ناتمام
13:15 ترک دفتر نشریه صالح و حرکت به سمت جام جم
19:30 اتمام نصفه و نیمه کار و حرکت به سمت منزل
>تبصره: در اتوبوس عین معتادها دائم کله ام می خورد به شیشه. مردی که کنارم نشسته بود صدایش درآمد:«آقا خوب درست بشین!» به خودم که آمدم دیدم کله ام روی شانه اش است! بنده خدا!
20:35 منزل! جنازه
اتفاقات دیگری هم در حاشیه وبلاگ نیوزیمان رخ داد که به مصلحت منتشر نمی کنیم. (+)
اعتراف امروز: من اوسکولم!
رونوشت: به مرضیه خواجه محمود برای دلخوری هایش
زیرنوشت: خودم!
پانوشت: فردا قرار است برویم یک جای خوب. اگر رفتنی شدیم همان فردا می گویم کجا!
دست نوشت: فردا کلاس را می پیچانیم. بیتر! خراب شود آن خراب شده!
قبلنا با کلاس تر مینوشتی و حرف میزدی.
واقعاکه! با این وبلاگت! دو تا آیکن نگران یا عصبانی هم نمیشه واست گذاشت!
یک خواهر نگران