اعتراف45(پایان) :: اعتراف‌های من

نگا نگا همممه سبزه نوشته ها.... شلخته ولخته ها هی گفتیم رو دیفال ننویسین ...نگا کنید دیگه ...! از همین دیفال خراب کردن بگیرید برید جلو..اون احمدی هم سبز تیره س خودشون نوشتن بدنامش کنن

۱۳ مرداد ۸۸ ، ۱۳:۲۹

پرنیان

بقیه شعر رو که می دونی
حکایت همچنان باقی است
تازه اول راهیم داداش نفست رو نگه دار

۱۳ مرداد ۸۸ ، ۱۳:۳۸

حسن

مدت هاست که نفسمان را بریده اند...هم سبزها، هم قهوه ای ها، هم خال خال پشمی ها...هراسی از بریدن نفس نداریم

۱۳ مرداد ۸۸ ، ۱۳:۴۰

هادی

شاعر جای دیگه میگه:
غیر از وفا تمام صفات بشر سگی ست

۱۳ مرداد ۸۸ ، ۱۵:۱۲

حسن

ایولله به تو و شاعر...خیلی عالی بود...هاپ هاپ

۱۳ مرداد ۸۸ ، ۲۱:۱۸

پرنیان

اتفاقا همان شاعر یا یکی دیگه در جای دیگری فرموده اند :
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود

۱۴ مرداد ۸۸ ، ۱۲:۱۷

نیره غدیری

من
خدایا توبه...

۱۴ مرداد ۸۸ ، ۱۴:۲۳

هادی

جای دیگه میگه:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه "رنگ تعلق" پذیرد آزادست

۱۴ مرداد ۸۸ ، ۱۸:۲۵

خودکار آبی

خوبه،ولی ای کاش این کاش ها نبود.
ممنون از حضورتون.

۱۵ مرداد ۸۸ ، ۰۹:۵۹

پرنیان

من پیشنهاد می کنم به جای نهضت اعتراف گیری واعتراف گویی یک مسابقه مشاعره راه بنداز هم آمار بازدیدکنندگان بلاگت می ره بالا هم هیجانش بیشتره
شما هم که من می دونم عاشق شعری به برنده نهایی که خودم هستم هم یک جایزه خیلی نفیس تعلق می گیره
برای شروع :
دانی که چنگ وعود چه تقریر می کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می کنند
ناموس عشق و رونق عشاق می برند
عیب جوان وسرزنش پیر می کنند
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل وهنوز
باطل در این خیال که اکسیر می کنند
حالا دال بیا :دی

۱۵ مرداد ۸۸ ، ۱۳:۰۶

حسن

الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

کد امنیتی *

ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

اعتراف‌های من

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

طبقه بندی موضوعی

روز خوب خدا

داستان و داستانک

دیدنی‌ها

خواندنی‌ها

شنیدنی‌ها

خلاصه آمار

کلمات کلیدی

بایگانی

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

پیوندهای روزانه

پیوندها

سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۸۸، ۱۱:۰۶ ق.ظ

۱۴