اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستانک» ثبت شده است

نگاهم که به نگاهش خورد، جفتمان یک لحظه ایستادیم. انگار که یکی هردویمان را نگه داشته باشد. کمی این پا و آن پا کردم. برگشتم و در چشمانش خیره شدم:«خیالم راحت باشه؟ دوستت داره؟ حاضره  برات...»

-به تو هیچ ربطی نداره فضول. تو نمی خواد واسه من دل بسوزونی.

صدای تق تق کفش هایش -هنوز که هنوز است- در گوشم می پیچد، جوابش هم.

۵ نظر ۰۸ اسفند ۸۷ ، ۲۰:۳۰
حسن میثمی