اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۳۸۹ ثبت شده است

بسم الله

بچه‌تر که بودم، بدجور هوای پرسپولیس و بازیکنانش را داشتم. حواسم بود حتا خبر یک بازی از بازی‌های پرسپولیس را از دست ندهم. پیگیر! از آن‌طرف هم "بابا" تیپ استقلالی می‌آمد که سر به سر من بگذارد و با من کل کل کند.

می‌شد سال‌هایی که بر خلاف میل باطنی‌م، استقلال قهرمان می‌شد و می‌رفت برای جام باشگاه‌ها. "بابا" می‌گفت: این‌جا دیگر نه پرسپولیس مطرح است، نه استقلال. آن‌ها این چیزها حالی‌شان نمی‌شود. می‌گویند با "ایران" طرفیم.

آن‌وقت همه‌مان می‌شدیم هواخواه ایران. من و پسرخاله‌های پرسپولیسی پررنگم. هوارها می‌زدیم برای هر گلی که به هر کشوری می‌زدیم. مخصوصا اگر عربستان باشد!

***

احمدی‌نژاد که رفت نیویورک، همان حسی را داشتم که انگار که استقلال رفته باشد جام باشگاه‌ها! اما دوباره حرف‌های "بابا" در ذهنم آمد: آن‌ها این چیزها حالی‌شان نمی‌شود. می‌گویند با "ایران" طرفیم.

حالا دیگر تا روزی که احمدی‌نژاد برگردد، حکم تیم ملی را برای ما دارد. می‌شود پرسپولیس روزهای کودکی‌ام.

=============

اعتراف امروز: بعضی وقت‌ها آدم کارهایی می‌کند که خودش چهارشاخ می‌ماند! باور کن!

۱۳ نظر ۲۸ شهریور ۸۹ ، ۲۲:۰۸
حسن میثمی
بسم الله
تمامی جنگل
بر جنازه خورشید
نماز می‌خواند
ولی ز خیل درختان
- به رغم باور ِ باد -
در این نماز جماعت
یکی به سجده نخواهد نهاد
سر بر خاک!

==========

اعتراف امروز: حس این روزهایم، خیلی شبیه این شعر است! همین!

*شعر از قیصر بود

۱۳ نظر ۰۱ شهریور ۸۹ ، ۲۳:۲۷
حسن میثمی