اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

بسم الله

کلاً که بعد از انتخابات بصیرتمان را گذاشتیم خاک بخورد. بلکه مثل سیرترشی کمی پخته شود، بعداً به کار آید!

منتها این چند روزه و با خواندن اخبارهای رنگارنگ، چند سؤال بالا و پایین می‌پرد:

- چرا مستند «من روحانی هستم» در این برهه زمانی باید منتشر شود؟

- دلیل انتشار این مستند چیست؟ آن‌هم از سوی یک نهاد مرتبط با سپاه؟

- چرا همایش منتقدان توافق‌نامه ژنو برگزار شد؟

- دلیل حضور آقایان زاکانی و صفار هرندی در این مراسم چه بود؟

- چرا همه رسانه‌های شیخ کلید، همایش «دلواپسیم» را گره زدند به همایش «حامیان دولت قبل» یا مسائلی از این دست؟

- چرا این روزها احساس می‌کنم جماعت حزب‌الله دارند به دولت روحانی خدمت می‌کنند؟

- اعتراف نوشت: این سؤالات را خیلی جدی نگیرید. پراکنش‌های یک ذهن پکیده است!

۲ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۳۷
حسن میثمی

بسم الله

هر چه درباره سیاست «چماق و هویج» در این چند ده سال گذشته شنیده بودیم، در یک سال گذشته به‌صورت عملی داریم لمس می‌کنیم. دیگر نمی‌شنویم اسمش را البت!

- اعتراف نوشت: دل‌های مردم دست ِ خداست...

۱ نظر ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۳۳
حسن میثمی

بسم الله

من نه سرهنگم و نه حقوق‌دان. دیپلمات هم که نیستم. مسئولیتی هم در سازمان انرژی اتمی ندارم. یعنی سررشته‌ای در این موضوع ندارم. پس اگر سه-چهار بار دیگر هم متن توافقات را بخوانم، احتمالا نکات ظریف حقوقی‌اش را کاملا نمی‌فهمم.


من یک خبرنگارم. یعنی «وظیفه» دارم دغدغه‌های مردم را -در حد توان- لمس کنم و به آن‌ها بپردازم. کاری که این روزها آن‌هایی که برچسب «افسر جوان جنگ نرم» را بر خودشان چسبانده‌اند، یا بلد نیستند انجام بدهند، یا نمی‌خواهند.

جواد ظریف

این روزها این را می‌فهمم که پس از توافق در مذاکرات ژنو، مردم سئوال دارند. مثلا می‌پرسند «اگر توافق این‌قدر راحت بود، چرا زودتر محقق نشد که پدرمان جلوی چشم‌مان نیاید؟». یا مثلا برایشان سئوال است که «این همه مقاومت برای چه بود؟ ما که آخر مذاکره کردیم؟» یا سئوال‌های دیگر که اگر قید رفت و آمد با خودروی شخصی را بزنید، کمی پرده‌های حجاب برایتان کنار می‌رود!


حالا ما در این روزها چه‌کار می‌کنیم؟

واقعیتش را بخواهید، گیر کرده‌ایم در دور باطل خودمان. احمدی‌نژادی‌ها که دارند وا اسفا سر می‌دهند که مرد ِ عدالت کجایی که تا تو بودی جلوی آمریکا می‌توانستیم مقاومت کنیم. رفقای اهل پایداری هم ظریف را با جلیلی‌شان مقایسه می‌کند و می‌گویند عزت و اقتدارمان را به ثمن بخس فروختیم. بقیه رفقا هم وضع بهتری ندارند ظاهرا!


این روزها، اگر پذیرفته‌ایم که صاحب رسانه‌ایم، حتی یک رسانه اجتماعی، و اگر ادعا می‌کنیم که «افسر جوان»یم برای آقا، باید از این حرف‌ها عبور کنیم. حالا شما می‌خواهید اسمش را «بصیرت» بگذارید یا هر چیز دیگر. امروز باید این را بفهمیم که مردم سئوال دارند و لاک‌پشت ِ پیر ِ ما -یعنی همان صداوسیما- هم پاسخگوی این سئوالات نیست.


باید این خطر را احساس کنیم که وقتی سیاست مذاکرات «بُرد-بُرد» می‌شود، یعنی دشمن هم بُرده است. پس زهر رسانه‌هایش بیش‌تر است و حرف‌هایش پیش‌تر. حالا در میان سکوت ِ ما، چه می‌ماند برای افکار مردم ِ خوب ِ ما؟


همه این حرف‌ها را باید بریزیم در بایگانی. شاید بعدا به دردمان خورد. اما الآن دیگر مهم نیست که سعید جلیلی با عزت بود یا جواد ظریف بی عزت. یا مثلا دولت قبل مقاومت می‌کرد و این دولت سازش‌کاری.


الآن مهم مردم‌اند و شادی‌هایشان که ممکن است به‌زودی به تلخی بگراید. الآن مردم مهم‌اند و سئوالات هزارتوی‌شان. الآن مردم مهم‌اند، نه سعید جلیلی، نه محمود احمدی‌نژاد.


- من جای سعید جلیلی بودم، به ظریف تبریک می‌گفتم. همین! :)

۷ نظر ۰۴ آذر ۹۲ ، ۱۰:۱۷
حسن میثمی

بسم الله


با این‌که این روزها اعصابم برای پیگیری اخبار کشش ندارد، اما گاه گداری سری به بوق‌های خبری می‌زنم و موضوعات و حاشیه‌های رخ‌داده در مراسم استقبال از رئیس جمهوری در فرودگاه را می‌خوانم.


در این‌که برخی رسانه‌ها دارند این روزها هزینه «انقلابی بودن» را بالا می‌برند شکی نیست، اما خودمان هم در این میان کم مقصر نیستیم. ما «انقلابی بودن» را هم‌ارز «عصبانی بودن»، «داد زدن»، «مخالف بودن» و صفاتی از این دست تعریف کرده‌ایم. بلد هم نیستیم با رسانه‌ها دست و پنجه نرم کنیم. همین می‌شود که رسانه‌ها تعاریف را پررنگ‌تر می‌کنند.


به اعتقاد من، دلیلی نداشت که دانشجویان مخالف مذاکره تلفنی رئیس جمهوری با اوباما، همان‌روز، در همان زمان، و به همان شیوه مقابل مخالفت خود را اعلام کنند. ناشی‌گری ما، هزینه‌بردار شده است در این چند روز.


وگرنه «صادق شهبازی»، همان شخصی که عکسش این روزها دارد به عنوان «عضو ستاد سعید جلیلی» دست به دست می‌چرخد، دارد اعتراض ساده می‌کند. اما خیلی‌ها همین اعتراض را هم‌ارز با پرتاب کفش، فحاشی و کارهای زشتی از این دست معنی کرده‌اند.


پدرسوخته‌بازی رسانه‌های پدرسوخته هم به‌جای خود...آب گل‌آلود است و ماهی‌ها سردرگم...

۲ نظر ۱۰ مهر ۹۲ ، ۱۶:۰۶
حسن میثمی