اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

دغدغه‌های شخصی حسن میثمی

اعتراف‌های من

اول قرار بود هر روز اعتراف کنم. اما انگار اعتراف کردن هم توفیق می‌خواهد که اصلا در بساط ما یافت می‌نشود. برای همین گاه‌گداری این‌جا حرف می‌زنم.

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

بسم الله

چند روز است که پورت‌های PPTP و L2TP که در VPNها استفاده می‌شدند و کاربردشان شده بود دور زدن فیلترینگ، بسته شده‌اند.

به طبع آن و به دلیلی که نمی‌دانم، در برخی از ISPها هم پورت SSL دارای اختلال است که بر خلاف محدود شدن VPNها، این یکی اعلام نشده بود.

خلاصه ماجرا این‌که چند روزی است برای چک کردن ایمیل‌هایم دچار مشکلم. نیاز روزانه باعث شد به سرویس‌های وطنی سری بزنم. البته کمی کنجکاوی هم چاشنی‌اش بود.

الآن یکی دو روز است جست‌وجوهایم را در موتور جست‌وجوی «سلام» (از دیگر کارهای شرکت بیان که همین سرویس «بلاگ» را راه‌اندازی کرده است) انجام می‌دهم. به‌هیچ وجه به پای «گوگل» نمی‌رسد. اما قطعا از «یاهو» بهتر است.

سلام

ایمیل‌هایم را هم به وسیله «چاپار» می‌فرستم. در کار کردن با آن هم مشکل خاصی نداشتم. البته چند روزی‌است که UI آن هم عوض شده است و خودش را شبیه GMail کرده است.

در کاستی‌‎های سرویس‌های وطنی شکی نیست. اما اگر چند مشکل در آن‌ها حل شود، واقعا علاقه‌ای به استفاده از گوگل و محصولاتش ندارم:

1. در سرویس ایمیل باید «حریم خصوصی» و سیاست‌های آن مشخص شود. این‌که کجا یک سرویس‌دهنده محتوای ایمیل من را تسلیم مقامات قضایی می‌کند خیلی مهم است. مثلا گوگل اعلام کرده است که اگر FBI، دادگاه‌های فدرال و دستگاه‌های امنیتی لب تَر کنند، اطلاعات کاربر را به آن‌ها خواهد داد. این قانون در ایران در حوزه سرویس بلاگ‌ها و تا حدودی شبکه‌های اجتماعی مشخص است. اما این‌جا مبهم مبهم است. «چاپار»، «میهن میل» و «هد» (از دیگر محصولات بیان که هنوز رونمایی نشده است) باید این موارد را شفاف کنند.

2. من نتوانستم در چاپار امکان اتصال به اکانت جیمیلم را پیدا کنم. به هر حال من نیاز به دریافت ایمیل‌های این اکانت دارم. باید این مشکلات هم برطرف شود.


شما هم امتحان کنید. ضرر ندارد. ما که سوار شده‌های «پیکان» و «پراید» وطنی هستیم، استفاده از این سرویس‌ها نباید برایمان کسر شأن باشد :)


- کاش یک شبکه اجتماعی درست و درمان هم داشتیم. کاش

۲ نظر ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۲۸
حسن میثمی

بسم الله

این‌که کار ِ رئیس جمهوری در مراسم بزرگداشت «هوگو چاوز» شرعی بوده یا نه، ربطی به من و تو ندارد. کمی بجوییم، ملتفت می‌شویم کارش غیر شرعی نبوده است. من هم به این موضوع کاری ندارم.

اما خواهشا وقتی کسی اشتباهی می‌کند، این اشتباه را بپذیر. نه این‌که برای توجیه کار، بیاییم کله‌ی «البرادعی» را بچسبانیم به سر ِ مادر هوگو و بگوییم دکتر البرادعی را دلداری داده است، نه مادر ِ هوگو.

یا مثلا بگوییم شرایط این‌طور ایجاب می‌کرده است که دکتر دستی هم به شانه مادر ِ هوگو بزند.

یا بر فرض ببافیم که دکتر مجبور به این‌کار شده است.


دوست ِ عزیز ِ من! اشتباه را بپذیر. توجیه نکن. حتی اگر هواخواه و هوادار و وام‌دار رئیس جمهورت هستی.

آن توجیه کردن، صد گام بدتر از خود ِ آن اشتباه است. قرار نیست کسی دکتر را برای این اشتباه اعدام کند. این تقدیر خداست که هر که را بخواهد عزیز می‌کند و هر که را نخواهد، به ذلت می‌کشاند.

دکتر دارد در مسیری گام برمی‌دارد که تنها خود ِ خدا باید به او رحم کند ولاغیر.

همین!


 - بعضی اوقات درباره بعضی موضوعات باید سکوت کرد. کار من هم این‌روزها شده سکوت. سکوت. سکوت. حرفی برای گفتن نیست فی‌الواقع. انگار همان سکوت بهتر است در این جمعه بازار «عمارها» و «افسران جنگ نرم». ما بی‌بصیرت‌ها همان سکوت کنیم بهتر است.

۱ نظر ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۳۲
حسن میثمی

بسم الله

وقتی زمستانی در کار نباشد، دیگر هوای لطیف بهار هم برایت ضمختی می‌کند.

حکایت این روزهای ماست. انگار هوای ِ بارانی ِ دو نفره‌ی این روزها، میهمان ناخوانده است.

هوا بهاری شده، اما دل‌هایمان زمستان ندیده که دلش بهار بخواهد...


دیگر زمستانی نمانده که بخواهیم آن را سر کنیم. خدایا! خودت رحم کن به ما!

۴ نظر ۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۲۳
حسن میثمی