73- لبخند
دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۱۰:۲۲ ق.ظ
بسم الله
صندلیش را که جلوی آقای دکتر تنظیم کرد و نشست، دکتر روانپزشک با روی باز ازش پرسید: خوب! حالت چطور است؟
چشمهایش را انداخت پایین، تمام بغضهایش را قورت داد و با یک لبخند رو به دکتر گفت: خوبم! خیلی خوب
هنوز جملهاش کامل نشده بود که دکتر نسخهاش را داشت مینوشت. همان قرصهای همیشگی.
===
اعتراف امروز: D:
۸۹/۰۲/۲۰